شعر

به وبلاگ من خوش اومدین

عاشقان را گر چه ...

۲,۸۰۱ بازديد

عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگرست
عشق آن دلدار ما را ذوق و جانی دیگرست

دورم ز تو ای خسته خوبان..

۲,۸۶۵ بازديد
دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟
من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟
ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد
با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟


دیگر بوی بهار ..

۲,۸۵۴ بازديد
دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند


دیشب قلبم را در کاسه رویا گذاشتم

۲,۸۷۵ بازديد
دیشب
قلبم را در کاسه رویا گذاشتم
بردم کنا پنجره
ماه به من لبخند زد
از پنجره آمد به دام من افتاد
تمام اتاق،
خیس شد از اشک شوق
تنهایی ام را باد با خود برد!


حالیا چشم دلم...

۲,۸۱۹ بازديد

حالیا چشم دلم بر همه چیز، کند از روزن امید نگاه
چه شکوهی ‌ست در این کلبهٔ تنگ!، چه فروغی ‌ست در این شام سیاه!

صبح چو حسن تو کرد..

۲,۸۳۰ بازديد
صبح چو حسن تو کرد روی به باغ آفتاب
مشغله از ره براند، مشعله‌دار تو شد


دگر از درد تنهایی..

۲,۸۴۱ بازديد

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید

بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید


هر که در عاشقی قدم نزده است؟

۲,۸۴۱ بازديد

هر که در عاشقی قدم نزده است
بر دل از خون دیده نم نزده است

او چه داند که چیست حالت عشق
که بر او عشق، تیر غم نزده است


آغوش گرفتنش...

۲,۸۲۱ بازديد
‌تا قبل از
در آغوش گرفتنش،
گمان می‌کردم
زندگی فقط
زنده بودن است…


کوه....

۲,۸۲۰ بازديد
کوه؛
با نخستین سنگ ها آغاز می شود
انسان؛
با نخستین درد …
من؛
با نخستین نگاه تو
آغاز شدم …