شعر به حرمت ان شاخ گل

به وبلاگ من خوش اومدین

شعر به حرمت ان شاخ گل

۴,۴۴۴ بازديد

به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفترترانه هایم خشک شد!

به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! ب

ه حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماسهایم هم اعتنا نکردی !

قصه به پایان رسیدومن همچنان درخیال چشمان سیاه توام که ساده فریبم داد !

قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا هادلگیرم

برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم

که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را


برای بار دوم برایت باز گوید.

چرا مرا شکستی ؟چرا؟

اشعاری برایت سرودم

که هیچ مجنونی نتوانست مهربانی و مظلومیت چهره ات را توصیف کند

چرا تنهایم گذاشتی ؟چرا؟

چهره پاک و معصومت را هزار بار بر روی ورق های باقی مانده وجودم نگاشتم

چرا این چنین کردی با من ؟چرا؟

زیباترین ستارگان آسمان را برایت چیدم.

خوشبو ترین گلهای سرخ را به پایت ریختم.

چرا این چنین شد/؟چرا؟

من که بودم؟

که هستم به کجا دارم می روم

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.