سه شنبه ۰۸ اسفند ۹۶ | ۱۸:۱۱ ۶,۲۰۷ بازديد
تنهاییام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گستردهتر از عالم تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را
بر سفرهی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست
حوای من بر من مگیر این خودستانی را که بیشک
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست

آیینهام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من نه فقط یک لحظه خوب من بیاندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بینهایت مهربانش مرهمی نیست
در دستهای بینهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
یلدای چشم های تو...
ای پاییز....
توصیف خارق العاده دنیا از زبان حضرت علی
حرف دل من
در شادی من شریک باش ای ساعت
از چهره تو...
اهنگ تست
عشق یعنی سوختن، یعنی آتش گرفتن. [جین آستین]
به چه می اندیشی
بی وفاتر از روزگار ندیدم
دلم برات تنگ شده جونم
شعر عاقبت
شعر عاشقانه رفتم که نبینی
چشمانت را دوست دارم