به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفترترانه هایم خشک شد!
به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! ب
ه حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماسهایم هم اعتنا نکردی !
قصه به پایان رسیدومن همچنان درخیال چشمان سیاه توام که ساده فریبم داد !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا هادلگیرم
برایت خاطراتی بر روی این دفتر سفید نوشتم
که هیچکسی نخواهد توانست چنین خاطرات شیرینی را