یلدای چشم های تو طوفان می آورد
امشب تمام وسوسه ها در نگاه توست
ابلیس هم به دین تو ایمان می آورد !
ای پاییز هزار رنگ عشق را پایبند!
دلم سخت تنگ است
ان روزهای پر گفتگوی لبریز از خش خش را
میترسم از این سکوت کشنده
از این سم بی رنگ و بی بو
ساده تر بگویم
هرچند تلخ،
مینوشم این مسموم ترین لحظه ها را
و میدانم امیدی نیست
صبحی نیست
و به انتظار مرگی مینشینم
که با ناز
تنگ در آغوشم گیرد.
ای مهربانو
مهر را از عزیزانم مگیر
و لبخند را از لبهاشان دریغ مکن
گاهی یک مرد
بهانه دلخوشی یک زن میشود و
یک زن بانی خوشبختی یک مرد...
زندگے کوتاه است کاش بهانه و بانی باشیم...
در شادی من شریک باش ای ساعت
در فکر لباس شیک باش ای ساعت
تعجیل بکن دلم برایش تنگ است
کم عاشق تیک و تاک باش ای ساعت
بی قراری هایم ، پاییز می خواهد و چشم های عاشقت
نگاهت را از من نگیر
این پاییز را عاشقم باش، لطفاً . . .
من بی تو یک بوسه ی فراموش شده ام ،
یک شعر پر از غلط ، یک پرنده ی بی آسمان ،
یک نسیم سرگردان ، یک رویای ناتمام